واحدواژگی در زبان فارسی

پایان نامه
چکیده

الف: موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): هدف از این رساله بررسی معنی شناختی مقوله? واحدواژگی در زبان فارسی است. واحدواژگی یکی از انواع روابط مفهومی در سطح واژه است که در آن، یک واژه (واحدواژه) به مثابه واحد شمارش یا اندازه گیری برای واژه? دیگر (واژه? پایه) به کار می رود. اهمیت مطالعه? واحدواژگی به لحاظ معنی شناختی از آن جهت است که آنچه تاکنون در مورد واحدواژه صورت پذیرفته است، بیشتر در قالب دستوری و به عنوان سازه ای دستوری بوده است و به غیر از این بررسی، کمتر به این مقوله به لحاظ معنایی پرداخته شده است و به رابطه? معنایی بین واحدواژه و واژه? پایه توجه چندانی نشده است. به عبارت دقیق تر، اینکه رفتار معنایی واحدواژه نسبت به واژه? پایه چگونه امکان بررسی می یابد در میان درس نامه ها و منابع زبان شناسی نادیده گرفته شده است. این در حالی است که واحدواژگی را می توان از جنبه? معنایی نیز مورد بررسی قرار داد و علاوه بر کاربردهای متداول واحدواژه، کاربردهای استعاری آن را که در زبان روزمره استفاده می شود مطالعه کرد. این رساله به بررسی، توصیف و طبقه بندی معنی شناختی مقوله? واحدواژه در زبان فارسی پرداخته است. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: در این رساله در چارچوب "معنی شناسی ساختگرا" و روابط "همنشینی" و "جانشینی" به بررسی، توصیف و طبقه بندی "واحدواژگی" در زبان فارسی و روابط معنایی میان "واحدواژه" و "واژه? پایه" پرداخته شده است. در این تحقیق ابتدا پیشینه ای از مطالعات مرتبط با واحدواژگی در فصل دوم ارائه شد. در فصل سوم به چارچوب نظری رساله یعنی معنی شناختی ساختگرا و روابط مفهومی به عنوان یکی از ارکان معنی شناسی ساختگرا پرداخته شد و انواع این روابط در سطح واژه از جمله واحدواژگی به طور مختصر معرفی شد. در فصل چهارم به طور مفصل به مقوله? واحدواژگی پرداخته شد و داده ها مورد تحلیل قرار گرفتند. پرسش های این پژوهش: (الف) منظور از "واحدواژگی" چیست؟ (ب) عملکرد "واحدواژه" نسبت به "واژه? پایه" به هنگام همنشینی با اعداد چگونه است؟ (پ) آیا می توان نوع با هم آیی "واحدواژه" و "واژه? پایه" را تعیین کرد؟ (ت) آیا می توان رابطه ا ی معنایی میان "واحدواژه" و "واژه? پایه" در زبان فارسی در نظر گرفت؟ (ج) آیا امکان استخراج یا کنار گذاشتن "واحدواژه" با حفظ مفهوم "واحدواژه" برحسب دو فرآیند "کاهش" و "افزایش معنایی" وجود دارد؟ فرضیه های این پژوهش: (الف) "واحدواژگی" یکی از روابط مفهومی در سطح واژه است که در آن یک واژه به مثابه? واحد شمارش یا اندازه گیری برای واژه? دیگر به کار می رود. (ب) همنشینی صفت عددی، "واحدواژه" و "واژه? پایه" بر حسب ترتیب خاصی صورت می پذیرد. (پ) نوع باهم آیی "واحدواژه" و "واژه? پایه" را می توان تعیین کرد، به این معنی که بعضی از "واحدواژه "ها مطلق یعنی خاص یک پایه اند. بعضی از "واحد واژه" ها با بیش از یک واژه? پایه به کار می روند. بعضی از "واحدواژه" ها نیز بی نشان ترند، یعنی با مجموعه? وسیعی از واژه های پایه به کار می روند. بعضی از "واژه های پایه" نیز با بیش از یک "واحدواژه" به کار می روند. (ت) رابطه ای معنایی میان "واحدواژه" و "واژه? پایه" در زبان فارسی می توان در نظرگرفت، مثلاً واحد واژه? "قلاده" که برای سگ و خرس به کار می رود، در برگیرنده? همان مفهوم قلاده ای است که به دور گردن این حیوانات بسته می-شود. (ج) امکان به کناری نهادن یا نادیده گرفتن "واحدواژه" در شرایطی وجود دارد که "واحدواژه"، "کاهش" و "واژه? پایه"، "افزایش معنایی" پیدا کرده باشد و دلالت چندگانه پدید نیاید یا معنی عوض یا مختل نشود. پ: روش تحقیق: برای انجام این تحقیق، ابتدا با استفاده از فرهنگ های معتبر فارسی واحدواژه های زبان فارسی استخراج شدند و سپس امکانات مختلف با هم آیی واحدواژه ها و واژه های پایه بررسی شد. در گام بعد، با استفاده از معنی استخراج شده از فرهنگ، رابطه? معنایی میان واحدواژه و واژه? پایه بررسی شد تا مشخص شود که آیا رابطه ای معنایی میان واحدواژه و واژه? پایه در زبان فارسی وجود دارد یا نه. در مرحله بعد به این مهم پرداخته شد که آیا امکان استخراج یا به عبارت دیگر نادیده گرفتن واحدواژه وجود دارد یا نه؛ یعنی بررسی شد که در کدامیک از با هم آیی ها، کنار گذاشتن واحدواژه به معنی کل زنجیره آسیبی نمی رساند یا معنی عوض نمی شود و در اصل فرآیندهای "کاهش" و" افزایش معنایی" عمل می کنند. سپس به کاربرد واحدواژه ها در مفهوم صریح و غیرصریح شان پرداخته شد و واحدواژه های غیرصریح یا همان واحدواژه هایی که کاربرد استعاری دارند خود به انواعی دسته بندی شدند. در نهایت نیز واحدواژه های گردآوری شده به همراه معنی و واژه های پایه ای که با آنها هم نشین می شوند فهرست شدند. ت. یافته های تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات: پس از تحلیل داده ها مشخص شد "واحدواژگی" یکی از انواع روابط مفهومی در سطح واژه است که در آن، یک واژه به مثابه? واحدشمارش یا اندازه گیری برای واژه? دیگر به کار می رود. در همنشینی "واحدواژه" و "واژه? پایه" ترتیب از این قرار است که ابتدا عدد، سپس "واحدواژه" و پس از آن "واژه? پایه" آورده می شود که در حد فاصل میان "واحدواژه" و "واژه? پایه"، "کسره? اضافه" قرار نمی گیرد، زیرا در صورت اعمال کسره? اضافه، رابطه? بین "واحدواژه" و "واژه? پایه" به ترکیب اضافی تبدیل می شود که در آن، تأکید بر مضاف است نه مضاف الیه درحالیکه در رابطه? واحدواژگی تأکید بر "واژه? پایه" است نه "واحدواژه". البته "واحدواژگی" در زبان گفتار به گونه های دیگری نیز می تواند ظاهر شود. برای نمونه به جای استفاده از بیشتر"واحدواژه"هایی که به منزله? شمارش اند می توان از ترکیب "تا + واژه? پایه" بهره گرفت که در این ترکیب هر عددی به جز "یک" امکان همنشینی با تا را دارد. هم چنین در مورد "واحدواژه" هایی که برای اندازه گیری به کار می روند نیز می توان این ترکیب را به دست داد به شرط آن که "واحدواژه" برای "واژه? پایه?" خود "ظرف" تلقی شود. البته "تا" علاوه بر همنشینی با "واحدواژه"هایی که در حکم "ظرف" عمل می کنند، امکان همنشینی با تعداد محدودی "واحدواژه?" اندازه گیری را نیز دارد. هم چنین در زبان گفتار گاهی از ترکیب "عدد + واحدواژه+ از + واژه? پایه" وقتی عدد "یک" باشد و نیز "عدد + (تا) واحدواژه + از + واژه? پایه" وقتی عدد "یک" نباشد نیز استفاده می شود. هم چنین گاهی در شرایطی که عدد قبل از "واحدواژه"، "یک" باشد، می توان عدد "یک" را هم در همنشینی و هم در جانشینی با "ی نکره" استفاده کرد و گاهی نیز "ی نکره" می تواند جانشین عدد "یک" شود. نوع با هم آیی "واحدواژه" و "واژه? پایه" را می توان تعیین کرد، به این معنی که بعضی از "واحدواژه"ها در توزیع مطلق با یک واژه اند یعنی تنها با یک "واژه? پایه" استفاده می شوند. بعضی از "واحدواژه"ها با بیش از یک "واژه? پایه" به کار می روند. بعضی از "واژه های پایه" نیز با بیش از یک "واحدواژه" به کار می روند. بعضی از "واحدواژه"ها نیز از توزیع بسیار بالایی برخوردارند یعنی تقریباً با هر "واژه? پایه" ای هم نشین می شوند. قاعدتاً رابطه ای معنایی میان "واحدواژه" و "واژه? پایه" وجود دارد چرا که با توجه به معنی "واحدواژه" و "واژه? پایه" با هم آیی آنها نیز متفاوت است. اگر هیچ رابطه? معنایی بین "واحدواژه" و "واژه? پایه" وجود نداشت آن گاه تنوع "واحدواژه"ها نیز از بین می رفت و برای نمونه در مورد "واحدواژه"های شمارشی سخنگویان تنها از تعداد بسیار محدودی "واحدواژه" که معنی عام و کلی داشتند استفاده می کردند. در مورد "واحدواژه"های اندازه گیری نیز به وجود رابطه? معنایی میان "واحدواژه" و "واژه? پایه" می توان پی برد زیرا بسته به این که "واژه? پایه" چه باشد "واحدواژه"های هم نشین با آن متغیر خواهند بود و بالعکس. البته سخنگویان در بسیاری از موارد قادرند این رابطه معنایی را تشخیص دهند اما پیدا کردن رابطه? معنایی بین "واحدواژه" و "واژه? پایه" در تمامی موارد میسر و آسان نیست چون بسیاری از این رابطه های معنایی در "خودآگاه جمعی اهل زبان" جایی ندارند و پی بردن به این رابطه مستلزم مراجعه به فرهنگ ها و منابع و بررسی های تاریخی است. امکان استخراج یا کنار گذاشتن "واحدواژه" در شرایطی وجود دارد که "واحدواژه" "کاهش" و "واژه? پایه" "افزایش معنایی" پیدا کرده باشد. در چنین شرایطی، "واحدواژه" با "کاهش" و انتقال معنی به "واژه? پایه" سبب "افزایش معنایی" آن شده و در نهایت حضور واژه? "کاهش" یافته حشو تلقی می گردد. البته فرآیند "کاهش" تنها در مورد "واحدواژه"های شمارشی عمل می کند و در مورد "واحدواژه"های اندازه گیری کاربرد ندارد. نتایجی که افزون بر فرضیه های پژوهش حاصل به دست آمده اند از این قرارند: (1) در میان داده های نگارنده، دو مورد از "واحدواژه"های شمارشی یافت شد که "تا" امکان همنشینی با آنها را ندارد. در یک مورد در داده های نگارنده نیز امکان جانشینی "تا" با "واحدواژه" در مفهوم اندازه گیری یافت شد. (2) در داده های نگارنده مواردی مشاهده شد که در آن به جای استخراج "واحدواژه" از جمله امکان کنارگذاشتن "واژه? پایه" وجود دارد. در این موارد "واژه? پایه" کاهش پیدا کرده و با انتقال معنایی به "واحدواژه" حشو تلقی می شود. (3) "واحدواژه"ها را به لحاظ زمانی می توان در دو گروه "تاریخی" و "معاصر" دسته بندی کرد. "واحدواژه" های معاصر نیز خود به سه دسته? "گفتاری"، "نوشتاری" و "گفتاری – نوشتاری" قابل تقسیم اند. گونه های "تاریخی" آن "واحدواژه"هایی اند که کاربرد آنها منسوخ شده و قدیمی است و امروزه در زبان به کار نمی روند و در مقابل "واحدواژه "های "معاصر"ند که امروزه در زبان استفاده می شوند. در گروه "واحدواژه"های معاصر، گونه های"نوشتاری" تنها به زبان نوشتار محدود می شوند و در مقابل، گونه? "گفتاری" در زبان خودکار به کار می رود. گونه? "گفتاری-نوشتاری" نیز "واحدواژه "هایی را در برمی گیرد که هم در گفتار و هم در نوشتار کاربرد می یابند. باید به این نکته نیز توجه داشت که تعیین حد و مرز قطعی میان دو گونه? "گفتاری" و "نوشتاری" برای طبقه بندی "واحدواژه" ها در زبان فارسی بر روی پیوستاری قرار می گیرد که نمی تواند تعیین قطعی و نوع هر "واحدواژه" را میسر سازد. (4) "واحدواژه "هایی را که در معنی غیرصریح یا استعاری استفاده می شوند می توان به دو گروه استعاره? "زنده" و "مرده" تقسیم کرد. "واحدواژه? زنده" "واحدواژه?" جدیدی است که کاربرد عام نیافته و هنوز در فهرست واژگان زبان ثبت نشده است. در مقابل "واحدواژه?" مرده انتخابی است که در گذشته صورت پذیرفته و به فهرست واژگان زبان راه یافته است. البته تعیین مرز زنده یا مرده بودن یک "واحدواژه" و یا تشخیص "واحدواژه? مرده" از "واحدواژه" های غیراستعاری زبان نیز با قطعیت صورت نمی پذیرد. "واحدواژه" های مرده و زنده نیز هر کدام به نوبه? خود به دو دسته "بزرگ نما" و "کوچک نما" تقسیم می شوند. دسته? "بزرگ نما" آن دسته از "واحدواژه" های استعاری اند که وجه تشابهشان با واژه ای که جایگزین آن شده اند در بزرگی یا مقدار و تعداد زیاد است در حالیکه در مورد دسته? "کوچک نما"، وجه تشابه کوچکی و تعداد یا مقدار کم است. (5) محدودیتی برای استفاده از واژه ها در معنی استعاری شان به عنوان "واحدواژه?" زنده وجود ندارد و بسیاری از واژه ها را می توان به عنوان "واحدواژه?" زنده به کار برد، چنان که می توان واژه های "اتوبوس" یا "کمد" را در عبارات "یه اتوبوس آدم" و "یک کمد رخت چرک" "واحدواژه "های استعاری زنده تلقی کرد که معنی استعاریشان در فرهنگ درج نشده است. (6) به هنگام کاربرد "واحدواژه" های غیرصریح، بسامد وقوع عدد "یک" پیش از "واحدواژه?" استعاری بسیار بالا و تا حدی قطعی است البته در این مورد در میان داده های اولیه? نگارنده موارد استثنایی نیز دیده می شود. (7) "واحدواژه "ها از زبانی به زبان دیگر امکان تغییر دارند و "زبان مقید" محسوب می شوند. (8) بعضی از واژه هایی که به عنوان "واحدواژه" شناخته می شوند و نقش صفتی را برای "واژه? پایه" خود ایفا می کنند در مواردی در سازه های قیدی ظاهر می شوند و با عدد قبل از خود که معمولاً "یک" است نقش قیدی را ایفا می کنند و "واحدواژه" محسوب نمی شوند. بنابراین تفکیک دو مقوله? صفتی و قیدی این نوع واژه ها ضروری می نماید. لازم به ذکر است که واژه هایی هم وجود دارند که در ترکیب با عدد "یک" تنها نقش قیدی را می پذیرند و در نقش "واحدواژه" به کار نمی روند. (9) "تا" را نمی توان "واحدواژه" در نظر گرفت نخست به این دلیل که با عدد "یک" کاربرد نمی یابد و دوم اینکه تقریباً با همه? "واحدواژه "های شمارشی و نیز آن دسته از "واحدواژه "های اندازه گیری که در حکم "ظرف" عمل می کنند، به علاوه? تعداد محدودی "واحدواژه?" اندازه گیری امکان همنشینی دارد.

۱۵ صفحه ی اول

برای دانلود 15 صفحه اول باید عضویت طلایی داشته باشید

اگر عضو سایت هستید لطفا وارد حساب کاربری خود شوید

منابع مشابه

اشتقاق در زبان فارسی

هدف مقاله حاضر آن است تا نشان ‌دهد مبحث «اسم جامد و مشتق» در دستور زبان فارسی، الگوبرداری نادرستی از قواعد زبان عربی بوده و منطبق با ساختمان زبان فارسی نیست؛ زیرا فارسی از گروه‌ زبان‌های ترکیبی است و عربی از گروه زبان‌های اشتقاقی. مؤلف با نقد سه دیدگاه متناقض دستورنویسان فارسی در باره اشتقاق، نتیجه می‌گیرد که مبحث اشتقاق در فارسی محدود به «اسم» نیست، بلکه دیگر انواع کلمه نیز ساخت اشتقاقی دارند....

متن کامل

پوچ‌واژه در زبان فارسی

  در این مقاله به بررسی وجود یا نبودِ پوچ­واژه (expletive) در زبان فارسی می­پردازیم. طبق نظر ریتسی(1982 و 1986) در زبان­های ضمیرانداز از آنجا که ضمیر ناملفوظ ارجاعی وجود دارد، ضمیر ناملفوظ پوچ­واژه (expletive pro) نیز موجود است؛ بدین مفهوم که زبان­های ضمیرانداز پوچ­واژۀ فاقد جوهر آوایی نیز دارند. این در حالی است که کریمی(2005) با توجّه به نقض تأثیر معرفگی (definiteness effect) معتقد است که در زبا...

متن کامل

مکث در زبان فارسی

زبانِ گفتار، هم پدیده‌های زنجیری دارد و هم پدیده‌های زبرزنجیری. این پدیده‌ها هریک به‌نوبۀ خود بخشی از زبان را می‌سازد. بدونِ پدیده‌های زبرزنجیری (تکیه، آهنگ، زیروبمی، درنگ[1]، مکث[2] و...)، گفتار، مصنوعی و ماشینی به‌نظر می‌رسد. درمیانِ این پدیده‌ها به پدیدۀ مکث توجه اندکی شده است. این پژوهش با استفاده از روش آواشناسیِ صوت­شناختی و با توجه به متغیر‌های جامعه‌شناسیِ زبان، درپی یافتن ویژگیِ آواییِ مکث، ب...

متن کامل

همزه در زبان فارسی

تاکنون مطالب ومقالات بسیاری درباره انسداد چاکنایی در زبان فارسی نگاشته شده است و شبهات زیادی در مورد این همخوان در زبان فارسی وجود دارد . بعضی از نویسندگان با استناد به بعضی شواهد آن را جزو واج های زبان فارسی نمی دانند و بعضی دیگر با ارائه شواهدی آن را یکی از واجگان این زبان میدانند‘ اما کاربرد آن با استثنائات فراوانی همراه است . آیا انسداد چاکنایی که در ابتدای بعضی از کلمات زبان فارسی وجود دار...

متن کامل

فرهنگ‌نویسی فارسی در قلمروی زبان فارسی

در این نوشته، «تاریخ تحولات فرهنگ‌نویسی فارسی» در قلمروی زبان فارسی بررسی می‌شود. با مقایسۀ قدیمی‌ترین فرهنگ‌های فارسی با فرهنگ‌هایی که در سدۀ بیستم نوشته شده‌اند، می‌توان کل تاریخ فرهنگ‌نویسی فارسی را به دو دورۀ «سنتی» و «علمی» تقسیم کرد. منظور از فرهنگ‌نویسی سنتی دوره‌ای از فرهنگ‌نویسی فارسی است که از قرن چهارم و پنجم هجری آغاز شد و تا پایان قرن سیزدهم هجری ادامه یافت. فرهنگ‌های این دوره هم ا...

متن کامل

تکیه در زبان فارسی

Abstract: This research has been carried out in the framework of Auto segmental-metrical (AM) phonology to study the stress in Persian. Two types of abstract and concrete prominences were distinguished in which the first one refers to the stress and the second one refers to the pitch accent. Stress is assumed to be a lexical property of the lexemes, but pitch accent is assumed to be an intonati...

متن کامل

منابع من

با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید

ذخیره در منابع من قبلا به منابع من ذحیره شده

{@ msg_add @}


نوع سند: پایان نامه

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی

کلمات کلیدی

میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com

copyright © 2015-2023